تاريخ : یکشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۲ | ۵:۳۴ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر ما

گردش چشمی بود بس حلقه زنجیر ما

.................................

بوسه ای از لب شیرین تو ای تنگ شکر

ما گرفتیم (فرض کردیم ) نخواهیم ، عطای تو کجاست ؟

صائب



تاريخ : جمعه ۵ خرداد ۱۴۰۲ | ۱۱:۱ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

اسکندر را گفتند : چگونه است که استاد خویش را حرمت بیشتر می داری از حرمت پدرت ؟ گفت : زیرا که پدرم سبب پدیدآمدن بود و استاد من سبب دانش و خرد و فرهنگ و هنر من بود .

خرد نامه ص۸۲ به کوشش دکتر منصور ثروت



تاريخ : جمعه ۵ خرداد ۱۴۰۲ | ۱۱:۰ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

خواستم يك شبه چشمان تورا فتح كنم

ولى اين سلسله انگار مراتب دارد

دل من بوسه اى ازلعلِ لبت خواست ولى

عقل مي گفت كه اين بوسه عواقب دارد

مهدى_خداپرست



تاريخ : جمعه ۵ خرداد ۱۴۰۲ | ۱۰:۵۹ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

کاش با آن بوسه تیری سینه سوز

می زدود از یاد هستی نام من

توللی



تاريخ : چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ | ۱۱:۳۲ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

...وقتی به من گفتی برو شراب بخر ، گمان کردم می خواهی درستی اعتقادم را امتحان کنی ؛... فکر کردم ایمانم را امتحان می کنی .

شمس ابرو در هم کشید : « آزمودنِ صحتِ ایمانِ دیگران وظیفه ما انسان ها نیست بنده نمی تواند ایمان بنده ای دیگر را بسنجد . مگر نمی دانی ؟

ملت عشق ص ۱۵۲ الیف شافاک



تاريخ : چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ | ۱۱:۳۱ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

روسری سر کن و نگذار میان من و باد

سر آشفتگی موی تو دعوا بشود

هیچکس راهی میخانه نخواهد شد اگر

راز سُکر آور چشمان تو افشا بشود

بلخ تا قونیه از چلچله پر خواهد شد

قدر یک ثانیه آغوشت اگر وا بشود

حیف ! یک کوه مذابی و کماکان باید

عشوه هایت فقط از دور تماشا بشود

امیر توان



تاريخ : چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ | ۱۱:۲۹ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

دلکم برد بغارت ز بَرَم دلبرکی

سر فرو کرده پری پیکرک از منظرکی

بختکم شورک از آن زلفک شورانگیزک

سخنش تلخک و شیرین لبکش شکرکی

بر دلم عیب نگیرید که دیوانککیست

چه کند نیست گزیرش ز پری پیکرکی

قدکم شد چو سر زلف صنوبر قدکی

رُخکم گشت چو زَر در غم سیمین برکی

خواجو