تاريخ : شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۵ | ۴:۵۷ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

اكثريت عظيم روشنفكرانى كه مى‌شناسم در جست‌وجوى چيزى نيستند و هيچ كارى نمى‌كنند و به درد كارى نمى‌خورند. همه‌شان بد تحصيل كرده‌اند، به طور جدى مطالعه نمى‌كنند، درباره‌ى علوم فقط پر حرفى مى‌كنند، از هنر هم كم سر در مى‌آورند. همه‌شان خودشان را مى‌گيرند و با قيافه‌ى جدى، گنده‌گويى و فلسفه‌بافى مى‌كنند.
حال آن كه پيش چشمشان كارگرها غذا ندارند و چهل نفرى در يک اتاق نامناسب مى‌خوابند، توى ساس و تعفن و گند و رطوبت و ناپاكى اخلاقى مى‌لولند. پر واضح است كه همه‌ى حرف‌هاى قشنگ‌مان فقط براى آن است كه سر خودمان و ديگران شيره بماليم!

"باغ آلبالو"
"آنتوان چخوف" https://telegram.me/Haoshyangha/19



تاريخ : شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۵ | ۴:۵۶ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی
در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد
آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد
من در پی آن دلبر عیار برفتم
او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد
من در عجب افتادم از آن قطب یگانه
کز یک نظرش جمله وجودم همه جان کرد خموش



تاريخ : شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۵ | ۴:۵۵ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی
دستانم رامیتوانی ببندی
پاهایم رامیتوانی ببندی
دهانم را میتوانی ببندی
اما ذهنم را هرگز
یک روز
از ذهن من
از ذهن تو
از ذهن ما
هزاران پرستوی وحشی
به آسمان خواهد پرید

ژان پل سارتر
دست مزن! چشم، ببستم دو دست

راه مرو! چشم، دو پایم شکست

حرف مزن! قطع نمودم سخن

نطق مکن! چشم، ببستم دهن

هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن

خواهش نافهمی انسان مکن

لال شوم، کور شوم، کر شوم

لیک محال است که من خر شوم

چند روی همچو خران زیر بار؟

سر زفضای بشریت برآر نسیم شمال https://telegram.me/Haoshyangha/19