« اهو » ، نیروی زیست است . وظیفه آن نگاهداری تن و تنظیم زیست طبیعی آن است . این نیرو با تن به هستی می آید و با آن نیز نابود می شود .
« دئنا » ، در اوستا به معنی « وجدان و دریافت روحانی » انسان را دارد . این نیرو را آغاز و انجامی نیست و اهوره مزدا ، آن را در تن انسان می نهد تا او را به نیکویی و زشتی کردار خویش آگاه سازد و نیکی را بستاید و بدی را نکوهش کند .
« بئوذه » ، نیروی درک و حس انسان است و حافظه ، هوش و قوه نمییز را اداره می کند .
« اورون » ، مسئول کردار انسان است و گزینش خوب و بد بر عهده اوست .
« فروهر یا فروشی » ، به معنای دفاع و ایستادگی است . و با واژه ایرانی میانه و نو « گرد » به معنای دلیر و قهرمان خویشاوند است .
پژوهشی در اساطیر ایران مهرداد بهار
https://telegram.me/Haoshyangha
نماز عشق رابایدکجاخواند
بجز دشت نگاه نازنینت
دل بیچاره را باید کجا راند
ابراهیم روزبهانی
https://telegram.me/Haoshyangha
مژه هایت به خودی قالب ضرب المثل است
سی و شش درصد چشمان تو جنسش عسل است
مابقی قهوه و فنجان و شراب و غزل است
حامد_قاسمی
https://t.me/Haoshyangha
عسل بانو سیه چشم سیه مو
سیه چشمی بسان چشم آهو
به چشمان فریبای توسوگند
دوچشمت کرده ما را سحر وجادو
علی اوسط
https://t.me/Haoshyangha
زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
خط بر صحیفه گل و گلزار میکشی
هر دم به یاد آن لب میگون و چشم مست
از خلوتم به خانه خمار میکشی
با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم
وه زین کمان که بر من بیمار میکشی لسان الغیب
https://t.me/Haoshyangha
ز شاعر ناله مستانه در محشر چه می خواهی
تو خود هنگامه ای هنگامهٔ دیگر چه می خواهی
به بحر نغمه کردی آشنا طبع روانم را
ز چاک سینه ام دریا طلب ، گوهر چه می خواهی
نماز بی حضور از من نمی آید نمی آید
دلی آورده ام دیگر ازین کافر چه می خواهی اقبال لاهوری
روحانیان که آنان را « آسرونان = asronan » می خواندند ، جامه ای سپید می پوشیدند و مظهر آسمانی آنان « هرمزد » بود .جنگاوران یا ارتشتاران جامه ای رنگارنگ که سرخ و ارغوانی در ترکیب آن سهم بسیار داشت ، می پوشیدند و مظهر آسمانی آنا ن « وای » ( به معنای فضا و نیز ایزد جنگ است ) بود و استریوشان که در دوره ساسانیان بیشتر دهقانان ساده روستاها را بدان نام خطاب می کردند ، جامه ای نیلی یا کبود می پوشیدند و مظهر آسمانی ایشان « سپهر» بود . جامه نیلی رنگ دهقانان ، تا چند دهه پیش از این ، در ایران هنوز رواج داشت . روحانیان زردشتی نیز هنوز جامه سپید بر تن دارند .
پژوهشی در اساطیر ایران مهرداد بهار
https://t.me/Haoshyangha
غرصه امه سِفره ی سر مَجمه پِلا ره موندنه
اینتی اوگر بَیّه خِده تَنِ قِوا ره موندنه
وِشنا بِتیم ره موندنه سِرمونی چه ندارنه وه
بَیّه امه تنِ بِلا ، جَنگی طِلا ره موندنه
زیزبَکشیه سرو تن بجوسّه هِسّکاره وِ
نِلنه نِخاری بَکِشیم ، زَردِ دِوا ره موندنه
چینگوم بَزوئه دل ِ سر ،خش بَدیّه گِمونمه
اینتی فِرو بورده خِده راستِ پِکا ره موندنه
بیستا بوئم یا بَسروئم؟، شه درده آسنی هاکنم
دل جا که در نَشونه وه، بَیته صدا ره موندنه
خاطره صابری
https://t.me/Haoshyangha
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو ؟
از ماه ابروان منت شرم باد ! رو
عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست
غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو حافظ
https://t.me/Haoshyangha
دردم فزود و سوز و گدازم زیاده شد
هر چند بیش کشت به ناز و کرشمهام
رغبت به آن کرشمه و نازم زیاده شد
باز آمدی و شعلهٔ شوقم به جان زدی
کم گشته بود سوز تو بازم زیاده شد وحشی
https://telegram.me/Haoshyangha
در عمر خود همین بود خواب خوشی که دیدم
دوشم به وعده گفتا یک بوسه خواهمت داد
جان را به نقد دادم، وین نسیه را خریدم فروغی بسطامی
https://telegram.me/Haoshyangha
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو
تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو حافظ
https://t.me/Haoshyangha
ناگهان دیدم که قلبم مست خوبی های توست
طرحِ چشمانت اگر در آسمان پیدا شود
ماه پنهان می شود چون آسمان ماوای توست
هاله_محمودی
https://t.me/Haoshyangha
.: Weblog Themes By Pichak :.
