تاريخ : یکشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۰ | ۱۰:۵۸ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

پریر آن چهره یارم چه خوش بود

عتاب و ناز دلدارم چه خوش بود

 

به یادم نیست هیچ آن ماجراها

ولیکن زین خبردارم چه خوش بود

 

در آن بزم و در آن جمع و در آن عیش

میان باغ و گلزارم چه خوش بود

 

اگر چه مست جام عشق بودم

رخ معشوق هشیارم چه خوش بود  

 خموش



تاريخ : یکشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۰ | ۱۰:۵۰ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

نقد ادبی by Abdolhosein Zarrinkob

رعایت نکردن قواعد زبان نه تنها برای شاعران درجه دوم عیب به شمار می رود بلکه برای شاعران بزرگ نیر نارواست اگر فایده بلاغی نداشته باشد . شاعر باید سعی کند  تا به آفرینش تعبیرات زیبا ، درست و خوش آهنگ بپردازد و هر واژه را در جای مناسب بگنجاند .شاعر همچنین باید به این نکته توجه کند که گرد تشبیهات و صورت های خیال انگیز شاعران قدیمی نگردد و سعی نماید که خود آفریننده باشد .

 نقد ادبی   استاد زرین کوب 



تاريخ : جمعه ۵ شهریور ۱۴۰۰ | ۹:۶ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم...

 سعدی



تاريخ : جمعه ۵ شهریور ۱۴۰۰ | ۸:۵۷ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

در افسانه های پیشین یونان   آمده است که پادشاهی به نام میداس در روزگار باستان فرمانروایی می کرد و آرزو داشت تا هر چیزی را که به دست می آورد، به طلا تبدیل شود. پس درخواستش برآورده شد.

میداس   از قدرتی که به‌دست آورده بود   به آزمودن آورد . به هرچیزی که دست می زد به طلا تبدیل می شد .   از مستخدمانش خواست تا میز مفصلی برایش بچینند تا جشن بگیرد.  میداس هنگامی که به غذایش دست می زند به طلا تبدیل می شود   پس از آن که غذا و نوشیدنی‌اش نیز با لمس او به طلا تبدیل شدند به اشتباهش پی‌برد. در ویراست دیگری از این افسانه  آمده است که میداس پس از آن که دخترش نیز با تماس او به طلا تبدیل‌شد دریافت که چه اشتباهی کرده است.    این گونه بود که میداس از این آرزو بیزار می شود و...

  میداس دیگر آن احساس به اطرافیانش را از دست می دهد  دیگر نمی تواند دخترش را نوازش کند اگر دخترش را لمس کند به مجسمه طلا تبدیل می شود . 

 

بیش خواهی و آزمندی نشانه نادانی است که آدمی را به مغاک خاک می کشاند .



تاريخ : پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰ | ۱۰:۲۵ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

به بستر افتمٖ و مردن کنم بهانه ی خویش

به این بهانه مگر آرمت به خانه ی خویش

 

بابافغانی  شیرازی



تاريخ : پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰ | ۱۰:۱۶ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

زبان فرهنگ اسطوره - یکتامهر|ارسال به تمام نقاط

فره ایزدی :   فره ایزدی آفریده اهورامزداست . فره آریایی  یا فره ایرانی ، نیروی ایزدی است که تنها به ایرانی تعلق دارد .این فره دشمنان ایران را سرکوب می کند و بر این سرزمین خرمی     می بخشدفره شاهی ، فقط در شاهان برحق ایرانی وجود دارد و باعث می شود تا آنان کارهای نیک کنند  و برای کسانی که ایرانی نیستند ، دست یافتنی نیست . فره همگان ، این فره در وجود هرکس باعث می شود که او در انجام دادن کارهایی که با هنر او وابستگی دارد کامیاب تر باشد .

  زبان ، فرهنگ ، اسطوره                      دکتر  ژاله آموزگار  

کتاب از گونه‌ای دیگر: جستارهایی در فرهنگ و ادب ایران [چ2] -کتاب گیسوم

فره ایزدی یکی از کهن ترین بن مایه های فرهنگی و باورشناختی در ایران باستان                              و در جهان بینی زردشتی است .

در باور شناختی کهن ایران ، فروغ یا نیروی مینوی و ایزدی است که هرکس از آن برخوردار گردد به سروری و نیک بختی دست خواهد یافت .

به باور ایرانیان ، هر شهریار تا زمانی می تواند بشکوه فرمان براند که فره ایزدی با او باشد . اگر فره بگسلد هم او به ننگ و نفرین و هم ایرانشهر به ویرانی دچار  می شود .

   از گونه ای دیگر                    دکتر میر جلال الدین  کزازی    



تاريخ : چهارشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۰ | ۱۰:۳ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

شب وصل است و با دلبر مرا لب بر لب است امشب

شبی کز روز خوشتر باشد آن شب امشب است امشب

 

به چشمی روی آن مه بینم از شوق و به صد حسرت

ز بیم صبح چشم دیگرم بر کوکب است امشب

 

دلا بردار از لب مهر خاموشی و با دلبر

سخن آغاز کن هنگام عرض مطلب است امشب 

        هاتف اصفهانی



تاريخ : چهارشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۰ | ۹:۲۹ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

 

کتاب اسطوره متن هویت‌ساز - خرید با تخفیف چهل درصد ازکتاب دایره قهوه ای

می توان گفت که بنیادین ترین و کارسازترین و ارزشمندترین کارکرد شاهنامه در فرهنگ و منش و جامعه ایرانی اثری است که بر زبان پارسی دری گذاشته است .تا آن جا که شاهنامه مایه ماندگاری و گسترش فراگیر زبان پارسی دری شده است . اگر شاهنامه در یکی از « بزنگاه » های سرنوشت ساز و آینده آفرین در تاریخ ایران سروده نمی شد شاید ما ایرانیان امروز بدین زبان شکرین و دلاویز سخن نمی گفتیم و در پی آن چیستی و هستی فرهنگی و منشی و تاریخی خویش را از دست می دادیم و ایرانی نمی ماندیم .برترین بنیاد و ستوارترین ستون و پایدارترین آن هستی و چیستی زبان است و مردمی که زبان خود را از دست می دهند « خویشتن تاریخی » و « من » فراگیر فرهنگی شان را از دست خواهند داد .

شاهنامه و زبان   دکتر کزازی  نقل از : اسطوره متن هویت ساز   بهمن نامور مطلق             



تاريخ : سه شنبه ۲ شهریور ۱۴۰۰ | ۱۱:۱۷ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

دلبرِشیرین سخن،طبعش غزل خیزست  وای

چشم زیبایش  نگو ،یاقوتِ خونریزست  وای

 

طُرّہ ای از پیچ وتابِ زلفِ او دررقصِ باد

جلوہ یِ طرحِ تُرنجِ  فرشِ تبریزست  وای

 

خاطرش ھر لحظہ  می کوبد درونِ سینہ ام

دردِ ھجرش،نِشتری ازسویِ چنگیزست وای

نیلوفر_بھراد               



تاريخ : سه شنبه ۲ شهریور ۱۴۰۰ | ۱۱:۱۵ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی

به راستی چه می ماند از آدمی جز چراغی روشن به راه آیندگان؟

پس بدانید که راستی بر دروغ ،نیکی بر بدی ،پاکی بر پلیدی ، بخشایش بر انتقام ،آشتی بر جنگ ،خرد بر جنون چیره خواهد شد و آیندگان بر ما قضاوت خواهند کرد و شما نیز چون من روزی تن اندر این خاک خسته خواهید کشید.                                               

( کوروش هخامنش.منشور پاسارگاد)