
«جشن نوسره» در ۵ روز قبل از جشن بزرگ سده برگزار می شود، ایرانیان با برگزاری این جشن خود را برای برگزاری هر چه باشکوه تر جشن بزرگ سده آماده می کردند.
از آداب برگزاری جشن نوسره بر پایی آتش و خواندن نیایش و دعا در درگاه حق میباشد، در روایت ها آمده که با برگزاری این مراسم بزرگان دینی و مذهبی و مسئولان با برنامه ریزی و ایجاد آمادگی برای جشن سده به هر چه باشکوه برگزار شدن آن می پرداختند.
روز پنجم از هر ماه به سپندارمذ در آیین باستان پارسی نسبت داده شده است که (به مناسبت سبزکنندگان زمین و سبز شدن زمین) به منظور ستایش و گرامیداشت زنان این روز را در ماه به گرامیداشت زنان اختصاص داده اند.
در ادبیات پهلوی و پازند محموعه ای است به نام « نیرنگستان » که پاره ای از نوشته های اوستایی با گزارش و توضیح پهلوی آن گرد آمده است . « نیرنگ ، واژه پهلوی است به معنی آیین دینی و نیایش و دعا . پارسیان به جای این واژه کلمه گجراتی « کیریا » ( در سانسکریت ،« کِریا » ) را به کار می بردند . در عربی « نیرنج » ( جمع آن « نیرنجیات » ) معرب همین واژه پهلوی است . بسیاری از نیایش های کوتاه دین مزداپرستی « نیرنگ » نامیده می شود . چنان که نیرنگ آتش و جز آن . این نیایش ها را دارای تأثیر فوق عادتی تصور می کرده و برای رفع پیش آمد های ناخوشایند و زشت و گزند رویدادها در هر مورد ، نیرنگ ویژه ای داشته اند که بسیاری از آن ها در کتاب های روایت جمع آوری شده است .از آن جمله است : نیرنگ حاجت خواستن ، نیرنگ بیماری ، نیرنگ برای دفع شرّ و نیرنگ برای آسان کردن زایمان زنِ دشوار زای . در سنت ایرانیان ، نیرنگ از نیایش های مشکل گشای بسیار کهن بوده است . نیرنگ از جمله واژه های دینی زردشتی است که پس از اسلام تغییر معنی داده و از آن سِحر و جادو و شعبده و طلسم و افسون و حیله اراده کرده اند و به طور عام این واژه و ترکیب های آن مانند نیرنگ باز ، نیرنگ بازی ، و نیرنگ به کار بردن به معنی حیله ، حیله گر ، حیله گری و حیله در کار آوردن است . »
چند نکته در باره این نسخه از : نیرنگستان صادق هدایت

«پرسید دانا از مینوی خرد، که با بیم و سخن دروغ زیستن بدتر است یا مرگ؟ مینوی خرد پاسخ داد که با بیم و سخن دروغ زیستن از مرگ بدتر است. چه برای زندگی هر کس شادی و خوشیِ گیتی لازم است و اگر شادی و خوشی گیتی را ندارد و بیم و سخن دروغ با اوست، (چنین زندگی) از مرگ بدتر است.»
(مینوی خرد، ترجمهی احمد تفضلی)
یک زمزمه از عشق تو با چنگ بگفتم
صد نالهٔ زار از دل هر تار برآمد
عطار
آلاگارسون :
نوعی آرایش گیسو نزد زنان که موها را بسیار کوتاه کنند چندان که دیگر آویخته نباشد .
« بهش می گفتم : دختر جان ، یک خرده هم به خودت برس ، به خرجش نمی رفت (موثر واقع نمی شد . ) ... گیسها را مثل دختر کلفت ها دو لنگه بافته بود ... می گفتم : دخترجان ، ... موها را چرخی بزن و آلاگارسون کن . همه اش می گفت : هیش ! حوصله داری » !
( چیزی به فردا نمانده است ، امیر حسین چهل تن )
باج به شغال ( هم ) ندادن : زیر بار زور نرفتن
« تن به کار نمی داد و دلش می خواست به زور گردن کلفتی از دیگران باج بگیرد ... منتها اهل ولایت به شغال هم باج نمی دادند . »
( قصه اسب شا مازیار ، مجله سخن )
باج به فلک ( هم ) ندادن : سرخم نکردن در برابر هیچ صاحب قدرتی
بادمجان دور قاب چینی : تملق ، چاپلوسی
« او مانند سایر فضلا و ادبا نبود که ... با تملق و بادمجان دور قاب چینی شهرت به دست آورده باشد . »
( سگ ولگرد ، صادق هدایت )
از بالا بالاها آب خوردن : در میان مقامات بالا دست داشتن و در نتیجه صاحب اعتبار و نفوذ بودن .
کج دار و مریز : وضع موقت و بینابینی ، مدارا ، مماشات
« زندگی کج دار و مریز می کردند و می چرخیدند و شکر خدا را می کردند . »
( ولنگاری ، صادق هدایت )
کج دار و مریز کردن : مماشات کردن ، در وضع موقت نگه داشتن
فرهنگ فارسی عامیانه ابوالحسن نجفی
گلبرگ به نرمی چو بر و دوش تو نیست
مهتاب به جلوه چون بنا گوش تو نیست
پیمانه به تاثیر لب نوش تو نیست
آتشکده را گرمی آغوش تو نیست
رهی معیری
حکیمی درجمع مریدانش نشسته بود ....
یکی از شاگردان از وی پرسید: استاد علم بهتراست یا ثروت؟
حکیم بیدرنگ شمشیری بیرون آورد و مانند جومونگ شاگرد بخت برگشته را به سه قسمت نامساوی تقسیم نمود و گفت:
سالهاست که دیگر هیچ احمقی بین دوراهی علم و ثروت گیر نمیکند!!
مریدان دیگر ، درحالی که انگشت حیرت به دندان گرفته و لرزش تمام وجودشان را فرا گرفته بود گفتند:
ای حکیم ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم!!
حکیم گفت: در جوانی مرا دوستی بود که باهم به مکتب میرفتیم،
دوستم ترک تحصیل کرد و من معلم مکتب شدم!
حالا
او اوراق مشارکت دارد و من اوراق امتحانی..!!
او عینک آفتابی، من عینک ته استکانی..!
او بیمهی زندگانی، من بیمه ی خدمات درمانی..!
او سکه و ارز، من سکته و قرض..!
سخنان حکیم چون بدین جا رسید مریدان نعرهای جانسوز زدند و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتند!!
باشد که شما را پندی آموخته باشم تا به درد حکیم گرفتار نیایید ! ................................................................................................................................................................................... توجه داشته باشید که حکیم یونانی بود و شاگردان هم یونانی ! واقعا در یونان چه اتفاق هایی می افته ! دزدی ، رشوه گیری در مجلس ، اختلاس و
اگر محراب ابرویت نباشد
نماز عشق رابایدکجاخواند
بجز دشت نگاه نازنینت
دل بیچاره را باید کجا راند
ابراهیم روزبهانی
وقتی مردان حرمت مرد بودنشان
را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را
مردان همیشه مرد می مانند
و زنان همیشه زن.
و آنگاه هر روز
نه روز زن
و نه روز مرد
که روز انسان است
منسوب به : جواهر_لعل_نهرو
افتاده به جانم التهابى كه نگو
هر لحظه دلم در تب و تابى كه نگو
از شورش لشکر نگاهت امشب
برپا شده در دل انقلابى كه نگو
طاهره_داورى
آورده اند ابوحامد محمد غزالی ، آن چه را فرا می گرفت در دفترها می نوشت . زمانی با کاروانی در سفر بود و نوشته هایش را یک جا بسته با خود برداشت .در راه گرفتار راهزنان شدند . غزالی با التماس به راهزنان گفت : این بسته را از من نگیرید . دیگر هر چه دارم از آن شما .
دزدان را طمع زیادت شد آن را گشودند . جز دفترهای نوشته چیزی نیافتند . دزدی پرسید : این ها چیست ؟
چون غزالی وی را آگاهی داد ، دزد گفت : علمی را که دزد ببرد به چه کار آید ؟ این سخن راهزن ، در غزالی اثری ژرف گذاشت و گفت : پندی بهتر از این از کسی نشنیدم و دیگر در پی آن شد که علم را در « دفتر جان » بنگارد .
گر گویمت که سروی ، سرو این چنین نباشد
ور گویمت که ماهی ، مه بر زمین نباشد
لعلست یا لبانت ، قندست یا دهانت
تا در برت نگیرم ، نیکم یقین نباشد
سعدی
بهمن ( وهومنه = { وهومن} ) : بهمن از واژه اوستایی وهومن Vohumana گرفته شده که با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه» (: «خرد مقدس») برابر نهاده شده است. در طرف راست اهورامزدا می نشیند و نقش مشاور او را دارد . موکل و پشتیبان حیوانات سودمند در جهان است . با انسان و اندیشه نیک او نیز ارتباط دارد د چون مظهر خرد افریدگار است .اندیشه نیک را به ذهن آدمیان می برد و ایشان را به سوی آفریدگار رهبری می کند . او گزارش روزانه از اندیشه ، گفتار و کردار مردمان تهیه می کند . این امشاسپند مذکر است . تضمين گر حضور خداوند در ارواح راستكاران است و پس از مرگ آنان را به بهشت رهنمون مي شود .
در مزدیسنا، بهمن یکی از امشاسپندان شش گانه مینوی است و در مرتبه دوم پس از اهورامزدا قرار دارد و در عالم روحانی نمودگار اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند است و انسان را از خرد و تدبیر بهره می بخشد و به آفریدگار نزدیک می کند. گفتار نیک تعلیم می دهد و از هرزه سرایی باز می دارد. ... نگهبان جانوارن سودمند است ...خروس که مرغ مقدس بیدارگر است ویژه بهمن است .
بهمن روز دومین روز از هر ماه شمسی به نام امشاسپند بهمن نامگذاری شده است . بهمن فرشته ای است که تسکین خشم و قهر دهد و آتش غضب را فرونشاند . او موکل است بر گاوها و گوسفندان .
جشن بهمنگان:
در فرهنگ ایرانی دومین روز هر ماه و یازدهمین ماه سال را به نام امشاسپند بهمن به معنی «منش خوب» نام نهادهاند. از این روی، در بهمن روز (دومین روز) از بهمنماه، جشن بهمنگان برگزار میشود. بهمنگان یکی از جشنهای ایرانی در بهمن روز از بهمن ماه برابر با روز دوم ماه بهمن است. بهمنجه معرب بهمنگان ، جشن روز دوم بهمن ماه است که به بهمن ، فرشته موکل بر بهایم ، تعلق دارد .در این روز مراسمی برگزار می شده است . در خراسان قدیم میهمانی بزرگی برپا می داشتند . به نظر می رسد این جشن را مدت ها در دوره اسلامی نیر برپا می داشته اند .
گیاهی به نام امشاسپند بهمن ، به این نام خوانده شده که در ماه بهمن یا زمستان گل می کند و خاصیت دارویی دارد و به رنگ های سفید و سرخ و خوشبو است این گیاه در جشن بهمنجه مصرف می شده است . باور داشتند که فراموشی را ببرد .
گیاه بَهمَن، (Stipa capensis) از گیاهان دارویی که در کردستان، اشترانکوه، کرمانشاه، همدان، ایذه، گتوند، ری، خراسان و پاسارگاد میروید.
بن گياه بهمن (سرخ و سپيد و پيچ) را نیاکانمان بامداد بهمنگان براي تقويت حافظه میخوردند.
یاسمن سفید و خروس سپید را نماد جشن بهمنگان می دانند .
دوم بهمن ماه، جشن بهمنگان بر دوستداران فرهنگ ایرانی خجسته !
.: Weblog Themes By Pichak :.
