گل لعل خَد( رخسار ) را رعونتی( تکبر ) در بَر ، که من جمالی دارم و سروِ بلند قد را نَخوتی در سر که من کمالی دارم .
چنار با بید به وقت مجارات ( مناظره ) به زبان مبارات ( رقابت ) می گوید که مناز و سر مفراز که سرِ تو تا قدم ما بیش نرسد و شاخ تو تا شکم ما بیش نکشد که تو خنجر کشیده داری و ما پنجه گشاده .
و سوسن آزاد با بلبل استاد می گوید : ای مدعی کذّاب و ای صیرفی قّلاب ! سی روز ببویی و فراموش کنی و یک ماه بگویی و خاموش شوی . چون من باش که جز بر یک قدم نپویم و با دَه زبان یک سخن نگویم که سِرِّ عشق نهفتنی است نه گفتنی و بساط مِهر پیمودنی است نه نمودنی .
بنفشه مطرا با لاله رعنا می گوید : مناز و متاز که تو دلِ این کار و تنِ این بار نداری . به بادی از پای در آیی و به آسیبی از جای برآیی . آبی داری ولکن تابی نداری . رنگی داری ولکن سنگی نداری . عاشق تابدار باید نه آبدار و مشتاق سنگین باید نه رنگین . هم در عاشقی خامی و هم در معشوقی ناتمام . گاه چون معشوق رخ افروخته و گاه چون عاشق دل سوخته .
مقامات حمیدی
.: Weblog Themes By Pichak :.
