بی کمین و دام و صیاد ای عیار
دنبه کی باشد میان گشتزار
روباهی در باغی لانه کرده بود و میوه ها را می خورد . باغبان دامی در رهگذر او نهاد و دنبه ای در آن دام جا داد . روباه چون دنبه دید به طمع افتاد لیکن ترسید دامی زیر دنبه باشد . گرگی را به مهمانی طلبید و بر سر دنبه برد گرگ چون دهان گشود دام در کامش افتاد و دنبه برون پرید و روباه آن را خورد .
دام های دنیا گوناگون است و شهوت ها از شمار افزون . ... بز برای خوردن علف به فراز کوه می رود که هم پرنعمت است و هم دور از خطر . بزی ماده را بر کوه مقابل می بیند شهوت دیده اش را می پوشاند . فاصله دو کوه را نادیده گیرد . بجهد و درافتد و خود را به هلاکت رساند .
آن بز کوهی دود که دام کو
چون بتازد دامش افتد در گلو
آنکه میگفتی که کو اینک ببین
دشت میدیدی نمیدیدی کمین
گرگ رمز شتاب و روباه رمز حزم است . دنبه را باید دید و فریب نخورد .
شرح مثنوی دفتر سوم ص ۴۶ و ۱۲۸ دکتر شهیدی
.: Weblog Themes By Pichak :.
