تاريخ : یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ | ۱۱:۴۲ ق.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی
عشق در عین ویرانگری ، سازنده است . چون عشق بر دلی غلبه یابد نخست پرچم نفس اماره ( آلودگی ها ، پلیدی ها ، ریا ، دروغ ، کینه و...)را به زیر می کشد سپس رایت فرمانرواییش را بر فراز کشور دل به اهتزاز در می آورد . عشق ، دلشده را از بند خودپرستی ها رها می سازد و او را به دنیای گسستگی از خود رهنمون می گردد . وحشی می گوید : 

خواهم آن عشق که هستی ز سر ما ببرد    بیخودی آید و ننگ خودی از ما ببرد

  عشق نخست ، وجو د دروغین سالک را ویران می کند آنگاه به سالک ره عشق ، هستی حقیقی می بخشد . حافظ می گوید :  

اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی     اساس هستی من زان خراب ، آباد است  

مولانا در این معنی می فرمایند : 

هر بنای کهنه کابادان ( که آبادان ) کنند     نی که اول کهنه را ویران کنند  

پس عشق اول آنچه را که بر پایه پندارهای شخص بنا شده ، ویران می کند سپس بنای جدیدی بر پایه ارزش های عشق می سازد .  

 در مرصاد العباد آمده است : ( برداشتی مختصر )

در این وقت سلطان عشق رایت سلطنت به کشور دل فرو فرستد  و شحنه شوق را بفرماید ( دستور می دهد ) تا نفس اماره را بر بندد و به سیاستگاه دل آورد تا سرش بردارند . چون وابستگان نفس سیاست سلطانی عشق را ببینند کشور تن را رها می کنند و از در بندگی در آیند . و کشور دل به زیور اخلاص ، توکل ، کرم و... آراسته می گردد .



تاريخ : شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴ | ۶:۱ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی
از روزگارانی که هنوز بسیاری از ملت های متمدن امروزی در حوزه تمدنی راه نیافته بودند ؛ حتی پای به این راه نگذاشته بودند ، اقوام ایرانی دارای تمدن درخشانی بوده اند . فرهنگ ایرانی ، زاده ی زندگی این اقوام ایرانی و ادب فارسی ، پرورده ی کوشش آن ها در قرن های متمادی است . 

زبان و فرهنگ ایران ، در بخش گسترده ای حکومت می کرد تا جایی که زبان فارسی ، زبان ادب ، سیاست و تجارت و جهانگردی بود .در قرن هشتم ، قایق رانان چینی ، شعر سعدی را زمزمه می کردند و در جاوه و سنگاپور ، بر سنگ مزارها ، شعر فارسی می نوشتند . 

در شبه قاره هند و پاکستان - پیش از تسلط انگلیسی ها - زبان فارسی ، زبان رسمی بود .و انگلیسی ها در تضعیف زبان فارسی در هند و افغانستان نیرنگ ها کردند .  در بسیار جاها ، زبان فارسی با همت بلند سخنوران آن ها ، در برابر نیرنگهای دشمنان ، مقاومت ورزید اما متاسفانه در مناطقی نقشه دشمنان ، انگلیسی ها در شبه قاره هند و افغانستان و شوروی در تاجیکستان و.. ، عملی گردید .  

    نازش تاجیک ها به این است که  واژه های ایرانی نغز و کهنی  بیشتر ی را  ، در زبان خود حفظ کردند که در ایران فراموش شده است . 

در پاس داشت زبان و فرهنگ خود ، ایستادگی کنیم .  

برداشت از : چهل گفتار در ادب و تاریخ و فرهنگ ایران    دکتر محمد امین ریاحی  

بد نیست که ارزش واژگان زبان فارسی را بدانیم

هر واژه ای رشته پیوند است که ما را به گذشته های زبان ، و از آنجا به ژرفاهای تاریخ و فرهنگمان می پیوندد .

هر واژه ای از زبان نشانه ای است راهنما که در پژوهش های پیچاپیچ و ماز در ماز فرهنگی ما را راه می نماید .هر واژه ای که می میرد بخشی از پیکره فرهنگ از میان می رود ؛ نشانه ای راهنما تباه می شود ؛ رشته ای از پیوند با گذشته ها می گسلد . برماست که در مرگ واژگان به سوگ بنشینیم . بر ماست که نگذاریم واژگان بمیرند .

زبان آیینه فرهنگ است و فرهنگ گرامی ترین مرده ریگ نیاکان ،   هر دو را پاس بداریم و آن چنان که از پیشینیان ستانده ایم به پسینیان بسپاریم .

از گونه ای دیگر        دکتر کزازی



تاريخ : شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴ | ۱۲:۵۴ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی
گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین     گفتا به کوی عشق ، هم این و هم آن کنند . 

................................................................ 

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی    تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی 

...................................... 

عشق آن شعله است کو چون بر فروخت   هر چه جز معشوق  باقی جمله سوخت  

................... 

شرح عشق ار من بگویم بر دوام    صد قیامت بگذرد  و آن ناتمام



تاريخ : پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۴ | ۹:۵۰ ق.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی
انسان مدتی در گستره گیتی چهره می نماید و سپس به جاودانگی از پهنه زمین خاکی چشم فرو می بندد.

در دمی کوتاه که می زید شگفتی هایی می آفریند که صدها ، گاهی هزاران سال می پاید تا شالوده های تاریخی و فرهنگی گذشتگان را به آیندگان بنمایاند و پیوندی بین گذشته و حال ایجاد نماید .

بناهای باستانی به یادگار مانده از پیشینیان ، نمودهای فرهنگی و نشانه هایی از روزگاران گذشته به شمار می آیند .جستار و کاوش در این بناها برای پاسداشت آیین سترگ این سرزمین بر کاوشگران دانش پژوه ضروریست .

این بناها را پاس بداریم و در نگاهداشت آن بکوشیم .      

  برداشتی از : در آسمان جان    دکتر کزازی

نمونه : تخت جمشید که رازهایی در سینه دارد و...



تاريخ : چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴ | ۸:۶ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند         گرد   در   بام دوست پرواز کنند

هر جا که دری بود به شب در بندند            الا   در   دوست را که شب باز کنند 

.........................................................................

ای زاهد خودبین که نه ای محرم راز        چندین به نماز و روزه خویش مناز

کارت ز نیاز می گشاید نه نماز            بازیچه بود نماز بی صدق و نیاز 



تاريخ : سه شنبه ۸ دی ۱۳۹۴ | ۹:۲۲ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی
هنرمندان نگارگر ، پرده های نگاشه خود را از دیوارهای قهوه خانه ها می آویختند تا چشم بینندگان را به پهلوانان شاهنامه بگشایند تا آن ها را با دنیای شاهنامه پیوند دهند .قهوه خانه ، به عنوان مرکز فرهنگی به شمار می آمده است که پارسیان با فرهنگ نیاکان خود آشنا می شدند . 

برداشت از : در آسمان جان    دکتر کزازی 

جای بسی تاسف است که اکنون قهوه خانه   ، فرهنگ مبتذل قلیان را به نمایش می گذارد و چنان می گسترد که جوانان آن را پاس می دارند .قهوخانه جای نوشیدن چای و کشیدن قلیان شده است . 

بر صاحبان و ... فرهنگی است که جایگاه قهوه خانه را به اصلش برگردانند . 

 

 



تاريخ : سه شنبه ۸ دی ۱۳۹۴ | ۹:۶ ب.ظ | نویسنده : گزارشگر: هوشنگ قاسمی
نیرومندترین انگیزه در نهاد آدمی ، شیفتگی و عاشقی است .این انگیزش ، تمامی رفتارهای عاشق را به فرمان خود در می آورد . عاشقی مانند سایر پدیده ها ، بر کوشش و آموزش بنا نشده بلکه بنیاد شیفتگی بر کشش و جذبه نهاده شده است .  

کار با جذبه عشق است عزیزان ورنه    بوی پیراهن یوسف گرهی بر باد است  

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت     از سمک تا به سهایش کشش لیلی بود

چنان که سنایی می گوید : 

ای بی خبر از سوخته و سوختنی !     عشق آمدنی بود نه آموختنی  

عشق هستی عاشق را می رباید و او را از خود تهی می سازد .  

عاشق چو دل از وجود خود برگیرد    اندر دو جهان دو زلف دلبر گیرد  

................................ 

در آتش عشق دوست بگداخته ام    وز پیش که من سوخته ام ساخته ام

عشق در آیین عرفا ، جایگزینی ندارد عارف تنها با عشق و شیفتگی می تواند بر تن غلبه کند و از سر  رها شود