علی اکبر دهخدا با عنوان « چرند و پرند » ، مقالاتی ( نوشتار ) طنزآمیز می نوشت و این نوشتار در روزنامه صدر مشروطیت ( صور اسرافیل ) ، با نام مستعار « دخو » چاپ و منتشر می شد . « دخو » در گویش اهالی قزوین ، کوتاه شده « ده خوا » ( دهخدا ) ، است به معنی « کدخدا ، صاحب ده » .
دهخدا علاوه بر نگارش مقاله هایی با نام « چرند پرند » ، چون سردبیر روزنامه صوراسرافیل بود ، در هر شماره ، در صفحه نخست ، مقاله ای در زمینه سیاست و اجتماع ، می نوشت .
مشی صوراسرافیل و به ویژه نوشته ها و سروده های دهخدا مبتنی بر افشای کج اندیشی ها و کژکرداری های رجال حکومت و خیانت های وطن فروشان نیز دفاع از حقوق دردمندان بود .
ادوار نثر فارسی دکتر هرمز رحیمیان
.........................................
رؤسا و ملت
رؤسا و ملت ، یکی ازنمونه های طنز سیاسی و اجتماعی علامه دهخداست .
آرین پور می گوید :
در قطعه « رؤسا و ملت » که طی آن به کنایه از وضع استبداد انتقاد شده ، « رؤسا » در نقش « مادر نادان » و « ملت » به صورت « بچه بیمار» ی تصویر شده که در میان بازوان مادر از گرسنگی جان می دهد .
دهخدا ، ملت تشنه آزادی و خواستار بیداری را به صورت طفلی می بیند که مادرهای نادان و نامهربان کوشش دارند به هر نحوی شده او را سرگرم و آرام کنند . ( از صبا تا نیما )
خاک به سرم بچه به هوش آمده
بخواب ننه ، یک سر دو گوش آمده
گریه نکن لولو می آد ، می خوره
گربه می آد بُزبُزی رُ می بره !
از گشنگی ، ننه ، دارم جون می دم
-گریه نکن فردا بهت نون می دم ...
برگرفته از : گزینه اشعار و مقالات علامه دهخدا دکتر احمدی گیوی
![]()
دهخدا هر آنچه که داشت ، وقف کرد !
من این مثل که بگفتم ترا نکو مثلیست
مثل بسنده بود هوشیار مردان را
ناصرخسرو
پس از نشر « امثال و حکم » دهخدا ، که در مجامع ادبی تهران به منزله حادثه ای ادبی تلقی شد ، در انجمن ادبی ایران ، مجلسی به افتخار استاد دهخدا تشکیل گردید و مرحوم « بدیع الزمان فروزانفر » شرحی مشبع در باب شخصیت علامه دهخدا و مزایای دوره امثال و حکم بیان کرد .
هزینه چاپ نخستین آن کتاب را وزارت معارف تقبل کرده بود که به پاس خدمات بیست ساله مولف ، از هریک از مجلدات چهارگانه آن ، ( که در هزار نسخه طبع می گردید ) هشتصد نسخه به عنوان حق التالیف در اختیار دهخدا گذاشته شود اما دهخدا که برای مزد کار نمی کرد و اندک حقوقق شغلی نیاز معاش او را برمی آورد ، نیمی از مجلدات دوره کتاب سهمی خود را ( چهارصد دوره ) ، در اختیار « صحیه کل مملکتی (= سلف وزارت بهداری ) » قرار داد تا از محل فروش آن به « مداوای بیماران بی بضاعت » بپردازند و نیم دیگر ( چهار صد دوره ) دیگر را در اختیار کمیسیون معارف نهاد که از حاصل فروش آن ، کتاب های مفید چاپ شود .
نامه مرحوم دهخدا
مقام منیع وزارت جلیله معارف دامت شوکته
...در طبع این کتاب ...، نظر استفاده مالی نداشتم ولی وزرات جلیله..... ، قرار دادند که از هر هزار جلد ، هشتصد جلد آن حق طبع بار اول به این بنده داده شود که مجموع سهم بنده در پنج جلد ، چهار هزار مجلد یا هشتصد دوره پنج جلدی می شد . البته رد این مکرمت از رسوم حقگزاری دور و از حدود ادب خارج بود ... اینک برای جمع مقصد عالی معارف ...و « نیت دیرینه بنده در عدم استفاده مالی از این خدمت ادبی » ... ، دو هزار جلد آن را به کمیسیون معارف واگذار کردم ... { تا } صرف طبع کتب مفیده شود و دوهزار دیگر آن را به « صحیه کل مملکتی ( = وزارت بهداری ) » واگذار کردم که به مصرف دوا و غذای فقرا ی ایرانی برسد .... هر وقت کتاب ها به فروش رسید و هر هزار تومانی از آن که در بانک جمع شد دکان یا ملک دیگری در آباد ترین محله شهر تهران خریداری شده و« منافع آن چون صدقه جاریه برای مقصود مزبور صرف شود » . ... هر ملکی را که خریداری شد « برای صرف دوا و غذای فقرای مسلمین وقف مؤبد ( همیشگی ) شرعی خواهید فرمود » و آن وقف از جانب بنده صحیح و شرعی است .
۱۴ آبان ماه ۱۳۱۱ شمسی مطابق ۴ رجب ۱۳۵۱ قمری . علی اکبر دهخدا
گزیده امثال و حکم دکتر دبیر سیاقی

گفت گوی استاد علامه دهخدا با خبرنگار صدای ایران حدود یک ماه قبل از کودتا علیه ملت و مصدق
هر ملتی ... وقتی در صدد استقلال برآید ، هیچ قوه ای در مقابل او ایستادگی نمی تواند بکند . ...ما ملتی هستیم قویم و قدیم . دارای چندهزار سال سابقه ، دارای تمام محاسن اخلاقی ، هوش ، عقل و سخاوت و هر چه که لازمه یک ملت است . منتها ما در قرون اخیر ، ما از تمدن جدید دور ماندیم و انحرافی پیدا شد . ولی امروز ما راه را پیدا کرده ایم صنایع خود را تکمیل خواهیم نمود ، زراعتمان را به حد کمال خواهیم رساند معادنمان را استخراج خواهیم کرد . محتاج احدی نیستیم ....دوباره تکرار می کنم که مملکت ما محتاج به اجنبی نیست . محتاج به کمک بیگانه نیست . اراضی ما وسیع است آب های مملکت ما فراوان است معادن ما غنی است . هوش و ذکاوت ایرانی از هیچ ملتی کمتر نیست ...
روزنامه باختر امروز ۲۳ تیر ۱۳۳۲ نقل از : ادبی – فرهنگی آشنا مرداد و شهریور ۱۳۷۴
مست از خواب برانگیختمش
دست در زلف کج آویختمش
جام آن بوسه که میسوخت مرا
تا لب آوردمش و ریختمش
.............................
گفتمش:
ـ «شیرینترین آواز چیست؟»
چشم غمگینش بهرویم خیره ماند،
قطرهقطره اشکش از مژگان چکید،
لرزه افتادش به گیسوی بلند،
زیر لب، غمناک خواند:
ـ «نالۀ زنجیرها بر دست من!»
گفتمش:
ـ «آنگه که از هم بگسلند . . .»
خندۀ تلخی به لب آورد و گفت:
ـ «آرزویی دلکش است، اما دریغ
بختِ شورم ره برین امید بست!
و آن طلایی زورق خورشید را
صخرههای ساحل مغرب شکست! . . .»
من بهخود لرزیدم از دردی که تلخ
در دل من با دل او میگریست.
گفتمش:
ـ «بنگر، درین دریای کور
چشم هر اختر چراغ زورقی ست!»
سر به سوی آسمان برداشت، گفت:
ـ «چشم هر اختر چراغ زورقیست،
لیکن این شب نیز دریاییست ژرف!
ای دریغا شبروان! کز نیمهراه
میکشد افسونِ شب در خوابشان . . .»
گفتمش:
ـ «فانوس ماه
میدهد از چشم بیداری نشان . . .»
گفت:
ـ «اما، در شبی اینگونه گُنگ
هیچ آوایی نمیآید بهگوش . . .»
گفتمش:
ـ «اما دل من میتپید.
گوش کُن اینک صدای پای دوست!»
گفت:
ـ «ای افسوس! در این دام مرگ
باز صید تازهای را میبرند،
این صدای پای اوست . . .»
گریهای افتاد در من بیامان.
در میان اشکها، پرسیدمش:
ـ «خوشترین لبخند چیست؟»
شعلهای در چشم تاریکش شکفت،
جوش خون در گونهاش آتش فشاند،
گفت:
ـ «لبخندی که عشق سربلند
وقت مُردن بر لبِ مردان نشاند!»
من زجا برخاستم،
بوسیدمش.
سایه
جشن اسفندگان (سپندارمذگان) یکی از جشنهای ایرانی است که طبق تقویم رسمی و قانونی کشور در روز ۵ اسفندماه (روز اسفند از ماه اسفند) برگزار میشود.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آوردهاست که ایرانیان از دیرباز روز پنجم اسفند را جشن ویژه زنان و زمین میدانند و در این روز مردان به زنان هدیه میدهند و از اینروی به آن جشن مردگیران نیز میگویند.
جشنی بوده است در ایران باستان به سپندارمذ روز در ماه سپتدارمذ . ابوریحان بیرونی می گوید این جشن به زنان مخصوص بوده است و در این روز از شوهران خود هدیه می گرفته اند از این رو به جشن مژدگیران معروف بوده است .
دکتر جلال خالقی مطلق درباره آیینهای اسفندگان یا جشن آزادی زنان مینویسد که اسفندگان جشن بهاری زنان بوده که در آن روز زنان از آزادی بیشتری برخوردار بودند و به ویژه دختران «دمِ بخت» به همسرگزینی تشویق میشدند و از این رو این جشن را «مردگیران» مینامیدند، سپستر جشن زنان شوهردار شده و زنان از شوهران خود مزد (هدیه) میگرفتند.
در جشن اسفندگان، زنان خود را میآراستند و در طول روز به پایکوبی و شادی میپرداختند و همچنین نیایش میکردند. دختران نیز از این جشن سهمی داشتند چون برخی این جشن را ویژه «عروسان نادیدهشوی» یعنی «دختران شوهرنکرده» دانستهاند؛ پس دختران نیز جشن میگرفتند و به کامدل شادی میکردند. دختران و زنان در جشن دستههای گل به دست میگرفتند.
دکتر محمد نجاری پژوهشگر مطالعات تطبیقی زنان در هنر و ادبیات، با استناد به ابوریحان بیرونی و گُردیزی، تاریخ پنج اسفند را در گاهشمار زرتشتی درست میداند و میگوید: «بنا به گفتهٔ ابوریحان اسپندارمَذ ایزد موکل بر زمین و ایزدِ پشتیبان و نگاهبان زنان شوهر دوست و پارسا و درستکار بوده و به همین مناسبت این روز، جشن زنان، نامگذاری شده است و مردم برای گرامیداشت زنان، به ایشان کادو میدادند و بخشش میکردند. این گزاره را گردیزی نیز در زین الاخبار آوردهاست: این جشن را مردگیران میگفتند که زنان به اختیار خویش و با آزادی، شوی و مَرد زندگی خود را برمیگزیدند؛ بنابراین در روز پنجم ماه اسفند در گاهشمار زرتشتی جشن زنانهٔ «مَردگیران» یا «مژدگیران» که ویژه زنان نام داشته، برگزار میشدهاست .
.........................
برای آگاهی بیشتر به منابع زیر رجوع کنید .
تاریخ اساطیری ایران ژاله آموزگار
زبان فرهنگ اسطوره ژاله آموزگار
فرهنگ معین
پژوهشی در اساطیر ایران مهرداد بهار
فرهنگ اساطیر یاحقی
ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
...................................................................
پنجم اسفندماه ، جشن اسفندگان (روز زن ایرانی/ روز مادر زمین) را به سروقدان چمن آذین ، مه وشان ایران زمین ، گلرخانی که شراب رنگ از آن می گیرد و شکرلبانی که شکر شیرینی از آن به وام .
فرخ باد می گویم .
ز نقش روی تو مشاطه دست بازکشید
که شرم داشت که خورشید را بیاراید
...
گناه عاشق بیچاره چیست در پی تو
گناه توست که رخسار دلستان داری
دلبر به من رسید و جفا را بهانه کرد
افکند سر به زیر و حیا را بهانه کرد
رفتم به مسجدی که به رویش نظر کنم
بر رخ گرفت دست و دعا را بهانه کرد
میرزا قلی میلی ترک مشهدی
![]()
سال به دو بخش تابستان « همه » ( Hama ) و زمستان « زینه » ( Zayana ) تقسیم می شد . تابستان هفت ماهه از آغاز بهار تا پایان مهرماه و زمستان بزرگ پنج ماهه از اول آبان ماه تا پایان اسفند و پنجه بزرگ یا ایام کبیسه بود .
ایرانیان شمالی که دین و آیین زردشتی داشته اند آغاز سال را با اعتدال بهاری یا قرار گرفتن « برج حمل » در آفتاب شروع کرده و آن را جشن می گرفته اند . اما ایرانیان جنوبی آغاز سال را با آغاز فصل سرد و زمستان پنج ماهه برگزار کرده و جشن مهرگان را بسیار گرامی می داشته اند . واژه سال در فرس باستان مشتق از واژه « سرد » ( Sareda ) به معنی « سرد » است و به همین جهت سال را با فصل سرد شروع می کردند . چنان که بعدها در لهجه های جنوبی ایرانی نیز نوروز به « نوسرد » ( Now-Sars )و « نوسرد » ( Navasard )مشهور شد . ساسانیان از شمار ایرانیان جنوبی به شمار می آمدند اما چون از آیین و رسوم زردشتی پیروی می کردند ، نوروز را به جای مهرگان آغاز سال قرار دادند اما مهرگان را با همان شکوه دیرین نگاه داشتند . به همین جهت نوروز و مهرگان در نظرشان یک گونه تقدس داشت .
جشن های آب هاشم رضی
مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین
تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم
خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات
کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم
حافظ

فرهنگ به معنای خاص به سرمایه معنوی یک قوم گفته می شود و این همه آثار ادبی و هنری و فکری را در بر می گیرد ؛ همه آنچه از درون او سرچشمه گرفته ،و در برون تجلی خود را در « سازندگی » یافته است .
چون قومی از فرهنگ خود برید هم به زندگی ملی خود بی اعتنا می شود هم قوه تمیز را از دست می دهد و هم ذوق بیگانه پسند می یابد .
.......................................
نبرد بین گفتار و کردار است . چون گفته شد و عمل نشد بی اعتمادی می آید بی اعتمادی ، بی اعتقادی می آورد و بی اعتقادی بی مسئولیتی ؛ دیگر در این صورت هر کسی خود را آزاد می بیند که هر چه خواست بگوید و هر چه خواست بکند .
.........................................
هر فرهنگ ارزنده ای هزارها و میلیون ها خدمتگزار ناشناس داشته که برای عشق به خوبی و زیبایی و پیشرفت ، در گمنامی تلاش کرده و دلخوشی شان آن بوده که رشته زندگی شان سری به روشنایی داشته باشد .
فرهنگ و شبه فرهنگ محمدعلی اسلامی ندوشن
.: Weblog Themes By Pichak :.
